این آدمها میتوانند ذهن شما را بخوانند
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۳۶۷۸۶
به گزارش همشهری آنلاین، این آدمها، حتی قبل از آنکه خودتان احساستان را بفهمید، ظریفترین نشانهها را در رفتار و احساسات شما درک میکنند. به نظر میرسد که آنها حس ششم دارند.
حس ششم آنها ناشی از چیست و از کجا میآید؟ با ما همراه باشید تا ۱۱ویژگی استثنائی افرادی که این ویژگی مشترک را دارند با هم مرور کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۱.آنها کارشناسان احساسات هستند
اغلب آدمها فقط لبخند روی لبتان را میبینند. اما این دوستان پشت لبخند شما را هم میبینند. چطور ممکن است؟ دلیلش آن است که آنها وقت زیادی صرف فهم احساسات خودشان کردهاند. آنها میدانند که احساسات نمیتواند سیاه و سفید باشد.
ما درآن واحد تلفیقی پیچیده از شادی، اضطراب، هیجان و صدها احساس دیگر را تجربه میکنیم. این تخصص در شناسایی احساسات به آنها کمک میکند تا احساسات شما را در هر لحظهای شناسایی کنند. آنها میتوانند خنده واقعی از تصنعی را تشخیص دهند. پس وقتی میگویید حالتان خوب است، میفهمند واقعا حالتان خوب است یا داستانی پشت قضیه است.
مثل دوستی که حتی با اینکه یک کلمه با او صحبت نکردهاید میداند که نیاز دارید حرف بزنید. اما یادتان باشد تبدیل شدن به متخصص عواطف نیاز به صرف زمان طولانی دارد. پس اول شروع به فهم احساسات خودتان کنید. این شاید اولین گام برای فهم دیگری باشد.
۲.بلندنظرند
تا حالا دوستی داشتهاید که به نظر میرسد همه احساسات شما را مثل خودتان احساس میکند؟ اگر غمگین باشید، او هم غمگین است. اگر از شدت هیجان در پوست خودتان نگنجید، او هم همین احساس را دارد. به نظر میرسد که آنها احساسات شما را مثل خودتان زندگی میکنند.
علتش آن است که این افراد ابر-همدل هستند. آنها فقط احساسات شما را درک نمیکنند بلکه این احساسات را همراه شما احساس میکنند. مثلا اگر به خاطر خراب کردن پروژهای ناراحت باشید، احساس آنها به گونهای است که انگار خودشان پروژه را خراب کردهاند.
این ارتباط عمیق است که به آنها کمک میکند بفهمند در سر و دل شما چه میگذرد. چون میتوانند حقیقتا احساسات درونی شما را احساس کنند، پس میتوانند آسایش و راحتی برایتان ایجاد کنند و در شادی شما سهیم باشند.
بلندنظری یا برخورداری از قلبی گشوده به معنای نادیده گرفتن احساسات و عواطف خود نیست. آنها میدانند چه زمانی عقبنشینی کنند و احساسات خودشان را هم در الویت بگذارند. وقتهایی که خیلی هیجانزده یا ناراحت هستید به دنبال همان رفیقی بروید که احساس شما را احساس میکند. میتوانید از آنها همدلی را هم یاد بگیرید!
۳.چشم عقاب دارند
آنها میتوانند ظریفترین تغییرات در زبان بدن یا تن صدای شما را شناسایی کنند. آنها از روی این سرنخها میفهمند که شما خود همیشگیتان نیستید. آنها از روی سرنخها میتوانند متوجه غمی شوند که پشت لبخندتان پنهان میکنید یا شانههای افتادهتان را در هنگام لبخند زدن میبینند. بسیاری از نشانههای ظریفی که خیلی از مردم به آنها بیتوجه هستند از تیررس نگاه آنها دور نمیماند.
۴.سراپا گوش هستند
درواقع آنهایی که دیگران را به خوبی درک میکنند، عالیترین شنوندگان هستند. آنها گوش میدهند تا بفهمند. یک مطالعه جالب که توسط دکتر رالف نیکولاس از دانشگاه مینهسوتا انجام شده است نشان میدهد که افراد فقط ۲۵درصد از آنچه میشنوند را به خاطر میآورند.
اما این رفقایی که ما از آنها صحبت میکنیم خیلی تفاوت دارند. قرار به شنیدن باشد، آنها بیشتر از میانگین ۲۵درصد را به ذهن میسپارند. آنها فقط چیزهایی که میگویید را نمیشوند بلکه چیزهایی را میشنوند که شما به زبان نمیآورید. آنها میشنوند که واژگان شما با لحن و زبان بدنتان همخوانی ندارد.
آنها شتاب و عجله در صدا یا نگرانی مخفی در شانههای بالاانداخته شما را میشنوند. دفعه بعدی که در یک گفتوگو حاضر بودید واقعا تلاش کنید که فقط بشنوید. فقط منتظر نباشید که نوبتتان شود که حرف بزنید. به تمام واژگان، تن صدا و زبان بدن طرف مقابل در هنگام حرف زدن گوش بدهید. شاید بتوانید در سطحی بالاتر چیزهای مهمی را دریافت کنید!
۵.به غریزهشان اعتماد میکنند
جالب نیست که کسی بدون اینکه یک کلمه حرف بزنید میتواند احساسات شما درک کند؟ انگار که میتواند ذهن و قلب شما را بخواند. دلیلش این است که این افراد به غریزه و شهودشان اعتماد دارند. غریزه آنها مثل قطبنما عمل میکند و آنها را به سمت فهم چیزهایی هدایت میکند که همیشه در برابر چشمان غیرمسلح ما آشکار نیستند.
وقتی چیزی درست نیست یا شخصی واقعا شاد نیست آنها این را احساس میکنند اما توضیحی برای احساسشان ندارند. درواقع ممکن است نتوانند توضیح دهند چرا و از کجا این را میدانند، ولی میدانند.
معنایش این نیست که علم غیب یا قدرتهای جادویی دارند. بلکه معنایش این است که با احساسات و جهان اطرافشان در هماهنگی هستند. آنها به نجوای صدای درونیشان که میگوید: «هی، یه خبراییه!» اعتماد میکنند.
اگر این احساس غریزی را نسبت به شخصی یا چیزی دریافت کردید راحت از کنارش رد نشوید. به این احساس توجه کنید و سعی کنید بیشتر اطلاعات کسب کنید. چون بیشتر از آنچه تصور کنیم، قلب و روحمان به وسیله شهود ما را به درک حقیقت هدایت میکند.
۶.آفتابپرستاند
یعنی چه؟ یعنی توانایی سازگار شدن با شرایط را دارند. آنها همه جور درمیآیند. در یک جلسه رسمی با اعضای هیأت علمی، در یک ناهار غیررسمی با همکاران و...
آنها رویکردشان را با توجه به آدمی که در آن لحظه با آنها در ارتباط است تغییر میدهند. وقتی با رئیس قدم میزنند رسمی و نکتهسنج هستند. وقتی با یک تازهکار در محیط کار همکلام میشوند خیلی دوستانه و آرام هستند و تلاش میکنند تازهواردها را هدایت کنند.
آنها فهمیدهاند که آدمها با هم فرق دارند و رفتارشان را با توجه به تفاوت آدمها تنظیم میکنند. از نظر این افراد درک آدمها به معنای پذیرش آنها در سطحی که در آن قرار دارند است؛ نه سطحی که ما دلمان میخواهد آنها در آن قرار داشته باشند. یعنی تلاش میکنند در دنیای دیگران ترکیب شوند و جهان را از زاویه نگاه دیگران تماشا کنند.
۷.گربههای کنجکاوند
همهمان احتمالا دوستی داریم که یکمیلیون سوال در دقیقه میپرسد. هر داستانی که تعریف کنید و هر نظری که بدهید آنها باز هم پرسشهای تازهای دارند.
در ابتدا ممکن است به نظر برسد که آنها اعصابخردکن و فضول هستند. اما درحقیقت پرسشهای بیپایان آنها راهی برای فهم بهتر شماست.
آدمهایی که در خوانش دیگران خوب عمل میکنند به اطلاعات سطحی قانع نیستند. آنها میخواهند به فهمی عمیقتر از شما دست پیدا کنند. آنها میخواهند علت شیوه تفکر و احساسی که دارید را بفهمند. پرسیدن سوال راهی برای فهم این دو نکته است.
وقتی این دوست شروع به پرسیدن میکند با ناراحتی به او چشمغره نروید. درعوض این کنجکاوی را ارج بنهید. آنها اصلا نمیخواهند به حریم شخصی شما تعدی کنند بلکه تلاش میکنند شما را بهتر بفهمند. از کجا معلوم که پرسشهایی که از شما میپرسند باعث نشود که شما خودتان را بهتر بشناسید؟
۸.ذهنشان را باز نگه میدارند
خیلی راحت است که کتابی را از روی جلد و آدمی را از روی رفتارش قضاوت کرد. اما آنهایی که در فهم دیگران بسیار خوب هستند قضاوتشان را همیشه در حالت تعلیق نگه میدارند و ذهنشان برای پذیرش اطلاعات تازه باز است.
آدمهایی که در فهم دیگران عالی عمل میکنند در مقابل غریزه طبیعی قضاوت سریع دیگران مقاومت میکنند. به جای آنکه بر اساس اولین نشانهها یا برخوردها یا نکات اولیه قضاوت کنند، وقت میگذارند تا علت پشت رفتارهای یک فرد را شناسایی کنند.
همیشه برای تغییر دادن فرضیهها و حدسهای اولیهشان که به مرور زمان و با به دست آوردن اطلاعات بیشتر تکمیل میشود، گشوده هستند. وقتی شخص جدیدی را ملاقات میکنید سعی کنید قضاوتهای اولیهتان را نگه دارید. به افراد فرصت بدهید تا خود حقیقیشان را برای شما رو کنند.
۹.برای شناخت دیگران صبوری به خرج میدهند
گاهی بیتابانه میخواهید علت بعضی رفتارها را بدانید. اما دیگران همیشه آمادگی ندارند درباره خودشان عقدهگشایی کنند. یادتان باشد که برای فهمیدن دیگران همیشه نباید پاسخهای آنی دریافت کنید. گاهی باید صبورانه انتظار بکشید تا آنها برای باز کردن سفره دلشان آماده شوند.
به جای آنکه دیگران را مجبور کنید درباره خودشان با شما صحبت کنند، کافی است فقط اطمینان دهید که همیشه برای شنیدن حرفهایشان یک گوش شنوای قابل اعتماد هستید. صبوری کار سختی است اما درنهایت وقتی اعتماد دیگران را جلب کنید آنها به سمت شما میآیند.
کسانی که در فهمیدن و شناخت دیگران تخصص پیدا کردهاند، یکشبه این تخصص را به دست نیاوردهاند. آنها صبورند و به دیگران زمان و فضا میدهند تا خودشان افکار و احساساتشان را در میان بگذارند.
۱۰.محترماند
احترام. واژه ساده است اما بار سنگینی دارد. افرادی که از آنها صحبت میکنیم برای احساسات، افکار و فضای شخصی دیگران احترام قائلند. یک حقیقت تلخ آن است که تا احترام دیگران را حفظ نکنید نمیتوانید آنها را درک کنید.
اگر کسی مدام به مرزهای شما تعدی کند آیا به او اعتماد میکنید؟ قطعان نه. احتمالا او را نادیده میگیرید. برای همین احترام گذاشتن مهم است. احترام گذاشتن نشان میدهد که آن فرد و تجربههای او برای شما مهم است.
یادتان باشد که احترام را در همه تعاملاتتان نشان دهید.
۱۱.خودآگاهند
فهمیدن دیگران با فهم خویشتن آغاز میشود. آنهایی که در فهمیدن دیگران استنثائی عمل میکنند وقت زیادی صرف فهمیدن احساسات، تفکرات و نیازهای خودشان کردهاند.
آنها نقاط ضعف و قوت، تعصبات و مفروضات خودشان را میشناسند. خودآگاهی آنها کمکشان میکند که بر اساس تجربهها و احساسات خودشان از قضاوت اشتباه دیگران دست بردارند.
وقت بگذارید تا خودتان را بهتر بشناسید. درباره افکار و احساساتتان فکر کنید و درستی مفروضات خودتان را به چالش بکشید. چون هر چه بیش خودتان را بشناسید، در فهم دیگرن نیز بهتر عمل میکنید.
منبع: راهنماتو
۹ واقعیت ناخوشایند در زندگی که مجبورید آنها را بپذیرید کد خبر 799929 برچسبها خبر مهم مهارتها جامعه مهارتها فردمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم مهارت ها جامعه مهارت ها فرد احساسات شما برای فهم بیش تر آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۳۶۷۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
فرارو- روانشناسان مختلفی به تحلیل شخصیت "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق پرداخته اند. یکی از شناخته شدهترین آنان "جرولد مورتون پست" روانپزشک و تحلیلگر سابق سیا بود که در برخی از منابع از او به عنوان ابداع کننده "روانشناسی سیاسی" نیز یاد شده است.
قسمت اول گزارش فرارو با عنوان "آیا صدام حسین واقعا "دیوانه خاورمیانه" بود منتشر شد. در گزارش اول به بررسی نظرات مورتون پست درباره صدام پرداخته شد. در ادامه قسمت دوم گزارش را میخوانیم:
دیدگاههای روانکاوانه دیگر درباره صداماز دیگر روانشناسانی که به بررسی ویژگیهای روانی صدام پرداخته اند میتوان به "اوبری ایملمن" دانشیار روانشناسی در دانشگاه سنت جانز در امریکا اشاره کرد.
از دید او صدام حسین را میتوان از نظر روانکاوانه در قالب سندرم "خودشیفتگی بدخیم" توصیف کرد. مولفههای اصلی این سندرم خودشیفتگی بیمارگونه، ویژگیهای ضد اجتماعی، ویژگیهای پارانوئید و پرخاشگری بدون محدودیت است.
او در این باره نوشته است: "صدام حسین خودشیفتگی بیمارگونه را از خود نشان میدهد الگویی شخصیتی که با بزرگ نشان دادن بیش از اندازه خود و اعتماد به نفس بیش از حد شناخته میشود تا حدی که فرد را از همدردی با درد و رنج آنان ناتوان میسازد. افراد دارای این ویژگیها عاری از همدلی و رنج انسانی هستند که به آنان اجازه میدهد تا به همان راحتی که میخواهند دشمنان خود را وحشیانه حذف کرده و علیه مردم خود دست به جنایت بزنند".
او میافزاید: "چنین رهبران بی پرنسیب (فاقد اصول) و خودشیفتهای با احساس غرور و خودپسندیای که دارند نسبت به رفاه و آسایش حال دیگران بی تفاوت هستند. آنان میل به استثمار دیگران را دارند و یا دست کم انتظار دارند از سوی دیگران برسمیت شناخته شده یا مورد توجه ویژه قرار گیرند بدون آن که مسئولیتهای متقابلی را بپذیرند. نادیده گرفتن حقوق دیگران و گرایش به نادیده گرفتن قراردادها در آنان دیده میشود. آنان اعمال متهورانه را با خیال پردازیهای گسترده و تعصبات صریح توجیه میکنند. این نظر توصیفی این عده ممکن است به عنوان افراد فاقد "سوپرایگو"* (فراخود) توصیف شوند که نشان دهنده بی وجدان بودن و بی اخلاق بودن در قبال سایرین است. این افراد، غیر وفادار و استثمارگر ویژگیهای مشترکی با شیادان و شارلاتانهای جامعه دارند. آنان نسبت به قربانیان شان کینه توز بوده و آنان را تحقیر میکنند. آنان در شیوههای نفوذ اجتماعی مهارت دارند.
آنان به بیگناهی تظاهر میکنند و در فریب دادن مکارانه دیگران با جذابیت و زرنگی شان مهارت دارند. جهت گیری اصلی آنان خیانت کردن به دیگران است و استدلال شان این است: "پیش از آن که آنان با شما این گونه رفتار کنند شما با آنان این گونه رفتار کنید". آنان با سبک حیله گرانه شان مدام درمحاسبات شان نقشه کشیده و دیگران را دستکاری میکنند. آنان خودمحور هستند نسبت به نیازها و حقوق دیگران بی تفاوت بوده و در شکار افراد ضعیف و آسیب پذیر مهارت دارند. آنان فاقد احساس گناه واقعی هستند و وجدان اجتماعی اندکی دارند و اصولا فرصت طلبانی هستند که از فریب دادن سایرین لذت میبرند و به دلیل سهل اغوا شدن سایرین آنان را تحقیر میکنند".
ایملمن در ادامه تحلیل خود درباره ویژگیهای روانی صدام به ویژگیهای "ضد اجتماعی" (سایکوپاتیک) در او پرداخته و مینویسد:" وجدان اجتماعی ضعیف افراد خودشیفته بدخیم اساسا توسط منفعت شخصی اداره میشود. رهبر خودشیفته بدخیم همچون صدام با انگیزههای قدرت و خود بزرگ بینی هدایت میشود. با این وجود، غیر اخلاقی بودنش به او اجازه میدهد تا از عقاید اصولی و اعتقادات عمیق دیگران (برای مثال از ارزشهای مذهبی یا شور ملی) برای تحکیم قدرت خود سوء استفاده کند.
مواجهه چنین افرادی با تهدید مجازات منصرف شان نمیکند. آنان به شکل منحصر بفردی در برابر انگیزههای اقتصادی، تحریمها یا هر فشار دیگری که فاقد زور و استفاده از قوه قهریه باشد مقاومت میکنند. آنها دارای ویژگیهای ضد اجتماعی و اساسا حریص هستند. آنان احساس میکنند زندگی حق شان را به آنان نداده و دیگران سهمی بیش از حق شان دریافت کرده اند. بنابراین، حسادت میل به انتقام جویی در وجودشان برانگیخته میشود و آرزوی گرفتن چیزی را دارند که از آن محروم شده اند. از دید آنان تنها با در اختیار داشتن قدرت میتوان به این حق دست یافت".
ایملمن اشاره میکند در پسنمایی بزرگتر از شخصیت رهبرانی چون صدام ذهنیت پارانوئیدی و باور آنان به تحت محاصره قرار گرفتن وجود دارد و به همین خاطر چنین افرادی منزوی هستند. او مینویسد: "افرادی که در رأس قدرت هستند و دچار خودشیفتگی بدخیم و پارانوئیدند، تشنه قدرت، بی اعتماد و کینه توز نسبت به سایرین و هم چنین به شدت حسود هستند. آنان جنگ طلب بوده و میل بیرحمانهای برای انتقام از دیگران و پیروز شدن بر آنان دارند. آنان بدخواهیای که درون خود احساس میکنند را به دیگران نسبت میدهند. باورهای آزاردهنده آنان ممکن است ابعادی تقریبا هذیانی به خود بگیرد. ویژگی بارز پارانویای بدخیم جهت گیری شدید نسبت قدرت و نیاز همزمان به مقاومت در برابر همه تاثیرات خارجی است.
این افراد سرسختانه به استقلال و اعتقاد به ارزش شخصی خود میچسبند. آنان انتقاد از خود را دارای انگیزه بدخواهانه به منظور تضعیف عزت نفس و خنثی کردن استعدادهای شان و تسلیم شدن در مقابل اراده دیگران قلمداد میکنند. این رهبران امتیازات کمی میدهند و تمایل دارند تا جایی که لازم است خشونت را تشدید کنند و تا زمانی که دیگران تسلیم نشوند از تسلیم شدن خودداری میکنند. با این وجود، این رهبران بدخواه محدودیتها پیش روی شان برای دستیابی به جاه طلبیهای شان را تشخیص میدهند".
همانندیهای روانی صدام با هیتلرفردریک ال کولیج" و "دنیل ال سگال" پژوهشگران دانشگاه کلرادو با انجام پژوهشی که در نشریه روانشناسی نظامی در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد به این نتیجه رسیدند که صدام بسیاری از مولفههای اختلال شخصیتی "آدولف هیتلر" را داشته اگرچه از نظر آنان ویژگی سادیستی (دگرازار گرایانه) در صدام قویتر از هیتلر بوده است. آنان در مقاله خود در این باره نوشته اند: "به نظر میرسد که یک مجموعه اختلال شخصیتی تحت عنوان چهار بزرگ برای این دو دیکتاتور وجود داشته و آنان سادیست، ضد اجتماعی، پارانوئید و خودشیفته بودند. هم چنین مشخص شد که صدام احتمالا برخی از صفات یا ویژگیهای اسکیزوفرنی پارانوئید که در آن ذهن بیمار با واقعیت منطبق نیست را داشته است. پیامدهای دیپلماسی و مذاکره با افرادی با چنین مشخصات شخصیتی این گونه بیان میشود:"او مردی خطرناک با تسلیحات خطرناک است".
آنان میافزایند: "افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید به طور فراگیر نسبت به دیگران بی اعتماد و مشکوک هستند و انگیزههای دیگران را معمولا بدخواهانه تفسیر میکنند. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً تصور میکنند که افراد دیگر از آنان سوء استفاده میکنند، به آنان آسیب میرسانند یا آنان را فریب میدهند حتی اگر هیچ گونه شواهدی برای حمایت از این دیدگاه شان وجود نداشته باشد. آنان در مورد وفاداری و امانتداری دوستان و اطرافیان شان دچار سوء ظن هستند. این الگو قطعا با شخصیت صدام انطباق دارد.
جلسه معروف او در سال ۱۹۷۹ میلادی با حضور نخبگان حزبی و مقامهای ارشد شاهدی قوی است که نشان میدهد او دچار پارانویا بود. در آن جلسه او در حال سیگار کشیدن است و بیش از ۲۰۰ مقام عراقی در حال گوش دادن به سخنان اش هستند. او اعلام میکند که خائنانی در میان آنان هستند و دستور بازداشت شان را صادر میکند. او در آن جلسه اغلب میخندد و لبخند میزند. اعضای حزب به عنوان خیانتکار معرفی شده و به طور علنی تحقیر شده و برای اعدام از صفوف دیگر اعضا بیرون کشیده میشوند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی نسبت به دیگران دچار بی اعتنایی فراگیر هستند و مرتبا حقوق آنان را زیرپا میگذارند و نسبت به اقدامات آسیب زای خود برای دیگران احساس گناه نمیکنند. هم چنین، افراد خودشیفته ای، چون هیتلر و صدام همدلی کمی با دیگران دارند و یا اصولا احساس همدلیای با سایرین ندارند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت سادیستی دارای الگوی فراگیر رفتار ظالمانه، تحقیرآمیز و پرخاشگرانه هستند. آنان از رنج روحی و جسمی دیگران لذت میبرند، دروغ میگویند و به دیگران آسیب میرسانند و یا با استفاده از ایجاد ارعاب دیگران را وادار به انجام خواستههای خود میکنند. سادیستها از ظلم یا خشونت فیزیکی به منظور تسلط بر یک رابطه استفاده میکنند و کنترلهای رفتاری ضعیفی دارند. از این رو نیز نمونههای فراوانی در زندگی و اقدامات صدام نشان دهنده وجود این گونه اختلالات شخصیتی است. افراد پارانوئید اغلب بی اعتمادی و سوء ظن خود را به دیگران القا میکنند که هسته اصلی شخصیت و سازوکار دفاعی مرکزی آنان است. آنان از طریق فرافکنی تهمت آمیز و بدخواهانه خود به دیگران تهدیدهایی را در جایی ایجاد میکنند که ممکن است قبلا وجود نداشته باشد.
درمان بیماران پارانوئید به شکلی غیرعادی دشوار است. با این وجود، افراد پارانوئید اغلب به طور شهودی به برخی افراد بیش از دیگران اعتماد دارند. در مذاکرات اولیه با صدام بر سر تسلیحات کشتار جمعی او احتمالا به برخی از مقامهای دولتی بیش از دیگران اعتماد داشته است مانند اعتماد بیشتر به ملک عبدالله دوم پادشاه اردن در مقایسه با اعتماد کمتر به عبدالله ولیعهد عربستان سعودی یا اعتماد بیشتر به کالین پاول وزیر امور خارجه امریکا در مقایسه با اعتماد کمتر به جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا. معدود مقامهای ارشد جهان که صدام ممکن بود برای مذاکره به آنان اعتماد پیدا میکرد باید صاحب قدرت میبودند.
افراد پارانوئید به افراد ضعیف اعتماد ندارند. ویژگیهای ضد اجتماعی صدام عدم همدلی با دیگران، انتقام جویی و نترس بودن او در برابر تحریمها و مجازاتها همگی باعث میشدند که مذاکرات با او فوق العاده دشوار شود. به نظر میرسید که صدام به نادیده گرفتن نظر بازرسان تسلیحاتی افتخار میکرد. این رفتار تا حد زیادی ناشی از الگوی شخصیت ضداجتماعی او بود. کاملا قابل پیش بینی بود که صدام به بازرسی تسلیحاتی بازرسان به عمثابه یک میدان نبرد مینگریست. انگیزههای او بدون شک ایجاد خشم و تحقیر بازرسان خارجی بود".
گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه
منابع:
Coolidge, Frederick L. , Segal Daniel L. (۲۰۰۷) , Was Saddam Hussein Like Adolf Hitler? A Personality Disorder Investigation, Military Psychology.
Immelman, Aubrey (۲۰۰۳) , The Psychological Profile of Saddam Hussein, Unit for Study of Personality in Politics.
Post, Jerrold M. (۱۹۹۱) , Saddam Hussein of Iraq: A Political Psychology Profile, Political Psychology, Vol.۱۲, No.۲, pp. ۲۷۹-۲۸۹